تاریخ معاصر ایران، محل تلاقی بحرانهای ساختاری، آرمانهای تحولخواهانه و نقشآفرینی نیروهای اجتماعی و نخبگان بوده است؛ از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی و دوران کنونی، هر دوره شاهد تکرار الگوهایی است که هم ریشه بحرانها را شکل دادهاند و هم بستر ساز گذار به نظمی نو شدهاند.
در آستانه تحولات جدید، بیش از هر زمان احساس نیاز میشود تا با نگاهی عمیقتر به تجربیات تاریخی، ظرفیتهای عبور از بحران و چشماندازهای نو را بررسی کنیم. تلاشم در این پژوهش مقایسهای، ارائه یک تصویر کلان از روندهای بنیادین ایران معاصر بر اساس تحلیل تطبیقی، مدلهای نظری معتبر و نشانههای تغییر اجتماعی بوده است؛ نگاهی که بتواند الهامبخش گفتوگوها و همکاریهای مؤثر در مسیر توسعه و اصلاح حکمرانی باشد.
امروز، ضرورت گفتگو درباره آینده، نقش نخبگان و سازماندهی اجتماعی برای عبور موفق از بزنگاه تاریخی، از همیشه مهمتر است.
امیدوارم این تاملات دریچهای باشد برای تبادل نظر و همراهی علاقهمندان و متخصصان دغدغهمند ایران فردا.
مقدمه
تاریخ معاصر ایران –مطابق با نظریه دگرگونی اجتماعی (اسکاکپول، 1979؛ نورث، 2009)– در بستر تلاقی بحرانهای ساختاری و اراده جمعی، شاهد دو نقطه عطف اساسی: انقلاب مشروطه (۱۲۸۵ شمسی) و انقلاب اسلامی (۱۳۵۷ شمسی) بوده است. این دو تحول نهتنها محصولات الزامات سیاسی و اقتصادی زمانه خود، بلکه تجلی تبلور گفتمانهای تحولخواه و واکنش به ناکامیهای بنیادین نهاد قدرت، در چارچوب تحولات جهانی و منطقهایاند.
تحلیل تطبیقی این دو دوره پرتلاطم، به همراه بررسی موقعیت کنونی (۱۴۰۴)، بر اساس مدلهای نظری انتقال قدرت (هانتینگتون، 1991؛ لنین، 1917؛ نورث، 2009)، راه را برای درک عمیقتر از مکانیزم تغییرات بزرگ، بحران مشروعیت، و امکان «گذار تاریخی» به دورهای نوین از حکمرانی و نظم، هموار میسازد.
در این رویکرد، بر شناسایی مؤلفههای کلیدی تغییر، نقاط مشترک و افتراق بحرانها، و ظرفیتهای بالفعل و بالقوه ایران برای عبور از وضعیت فعلی، تمرکز خواهد شد.
الف) مقایسه تطبیقی مؤلفههای کلیدی تغییرات تاریخی
در جدول زیر، مؤلفههای کلیدی در سه دوره بعد از انقلاب مشروطه، بعد از انقلاب اسلامی و ایران فعلی (۱۴۰۴) با دقت تطبیقی، استخراج و بررسی میشود – مطابق با رویکردهای تحلیل نظامها (System Analysis) و شواهد عینی داده-محور:
ب) مؤلفههای بحرانزا و گذار تاریخی در هر سه دوره
وجوه مشترک (مشروطه، انقلاب اسلامی، اکنون):
۱. بحران ناکارآمدی ساختار و حکومت:
در هر سه دوره (بر مبنای نظریه فروپاشی حکمرانی)، دولتملت ایران در پاسخ به مطالبات مردم، مدیریت بحران و حل مسائل بنیادین ناتوان شده است (فساد، سوءمدیریت، فقدان پاسخگویی).
۲. تهدید و فشار خارجی:
چه از طریق تهاجمات مستقیم (مشروطه: روسیه و بریتانیا)، چه فشار سیاسی و تحریمهای نوین (پس از انقلاب، بهویژه آمریکا)، عامل خارجی در تشدید فرایند فروپاشی یا فشار برای دگرگونی، کلیدی بوده است.
۳. بحران اقتصادی/معیشتی ساختاری:
فقر، تورم، بیکاری، نابرابری – همواره از بحرانهای مستمر و عمیق هر سه دوره با ماهیت ساختاری (وابستگی اقتصادی، ناکارآمدی تولیدی) بوده است.
۴. مطالبات اجتماعی / جنبشهای اعتراضی:
رشد سطح مطالبات، آگاهی عمومی و تلاش برای سازماندهی اعتراضات (با ظهور شبکههای اجتماعی در دوره اخیر) در هر سه دوره تکرار شده است.
۵. چالش مشروعیت و اقتدار مرکزی:
در هر سه بازه تاریخی، مشروعیت سیستم سیاسی مورد تردید واقع شده یا اساساً فرو ریخته است (از سقوط قاجار تا بحران مشروعیت جمهوری اسلامی در سالهای اخیر).
تفاوتهای عمده
دوره مشروطه:
فقدان تجربه نهاد دولت-ملت مدرن (بر مبنای دیدگاه نورث).
غیاب وحدت نخبگان و رهبری مؤثر، مماشات و تعدد قطببندی نخبگان (مدل plural elite).
دخالت نظامی مستقیم قدرتهای خارجی تعیینکننده مسیر شکست مشروطه.
انقلاب اسلامی و اکنون:
رشد آگاهی جامعه و تکثر جنبشهای مطالبهگر (جنبشهای چندلایه، multifaceted movements).
افزایش نفوذ نهادهای نظامی–امنیتی و جایگزینی آنها بهجای نهادهای مدنی.
ماهیت ایدئولوژیک و پررنگ مشروعیت دینی به جای سنت پادشاهی.
ج) آیا مؤلفههای گذار تاریخی امروز در ایران وجود دارند؟
تحلیل بستر اکنون (۱۴۰۴) –بر اساس نظریات گذار و فروپاشی نظم قدیم (Transitions Literature)– بیانگر تراکم عمیق مؤلفههای بحرانزا و آمادگی بالا برای «گذار تاریخی» است:
بحران ناکارآمدی ساختار قدرت:
دولت و حاکمیت در مدیریت بحرانهای کلان (اقتصادی، اجتماعی، محیط زیستی) مستأصلاند؛ سوءمدیریت، عدم شفافیت، و فساد ساختاری تشدیدکننده بحران است (مطابق نظریه سیستم بسته).
شکاف عمیق دولت–ملت و فقدان سرمایه اجتماعی، کاهش مشروعیت و پاسخگویی نهادها (به روایت فوکویاما و پاتنام).
تحریم و فشار بینالمللی:
محدودیت شدید در بازارهای مالی، تکنولوژی و اعتبارات؛ عامل رکود اقتصادی و تورم (دیدگاه dependence و تحریمهای هوشمند).
انزوای سیاسی، کاهش قدرت چانهزنی دیپلماتیک و فشار حقوق بشری.
بحران اقتصادی عمیق/مهاجرت:
تورم افسارگسیخته، بیکاری، سقوط ارزش پول و قدرت خرید، کشیدهشدن جمعیت کثیر به زیر خط فقر.
مهاجرت متخصصان و طبقه متوسط؛ بیاعتمادی بنیادی به آینده (همگرایی ذاتی بحران ساختاری و بحران امید).
افزایش مطالبات و جنبشهای اجتماعی:
جامعه فعال و مطالبهگر، بهویژه زنان و جوانان؛ جنبشهای گسسته اما بالقوه قدرتمند.
خیزشها(زن، زندگی، آزادی) نشانه ظرفیت تحول جامعه گرچه فاقد انسجام و رهبری جایگزین.
بحران مشروعیت و جانشینی:
تحلیل رفتن اعتبار نظام سیاسی و بحران جانشینی رهبر (hidden succession crisis).
امکان وقوع شکافهای عمیقتر و بیثباتی سیاسی (leap to the unknown).
اقتدار فزاینده نهادهای نظامی–امنیتی:
نفوذ نیمهتمام در اقتصاد، سیاست، فرهنگ و کنترل جامعه؛ عامل انسداد هرگونه اصلاح ساختاری (مطابق نظریه قدرت کنترلگر).
جمعبندی نهایی
ایران معاصر، به روایت جمع اجماع پژوهشهای تطبیقی و نظریات تغییر اجتماعی بزرگ، در آستانه یک گذار تاریخی با مختصات بحران ساختاری قرار دارد. شاخصهای کلان سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و امنیتی در وضعیت هشدار و بحران مزمن است و بدون موج جدید سازماندهی، گفتمان بدیل و اتحاد موثر نیروهای سیاسی–اجتماعی، مسیر گذار به آیندهای نامعلوم – که میتواند دموکراتیک و توسعهگرا یا پرآشوب و بیثبات باشد – هدایت خواهد شد.
توافق نخبگان، خلق نقشه راه جامع، شکلگیری سرمایه اجتماعی جدید و سازمانیابی اپوزیسیون، تعیینکننده موفقیت شما در عبور از رکود تاریخی است.
منابع نظری کلیدی:
اسکاکپول، تدا (۱۹۷۹). دولتها و انقلابهای اجتماعی
نورث، داگلاس (۲۰۰۹). نهادها، تغییر نهادی و عملکرد اقتصادی
هانتینگتون، ساموئل (۱۹۹۱). موج سوم دموکراسیخواهی
لنین، ولادیمیر (۱۹۱۷). دولت و انقلاب
جان فوران (۲۰۰۵). توسعه نیافتهمدرن، دولت شکننده و گذار سیاسی دوره معاصر
فوکویاما، فرانسیس (۱۹۹۵). اعتماد؛ و پاتنام، رابرت (۲۰۰۳). سرمایه اجتماعی و دموکراسی
کلیه حقوق این اثر متعلق به مرکز پژوهش و خانه آثار کامبیز رستگار میباشد.
هرگونه نقل، بازنشر یا استفاده از این اثر، تمام یا بخشی از آن، فقط با ذکر نام نویسنده و منبع و اخذ اجازه کتبی مجاز است.
نویسنده: کامبیز رستگار
کد اثر: MP-CIV-TRN-25-001
تاریخ انتشار: تیر ۱۴۰۳
ایمیل kambiz.rastegar@gmail.com :
وبسایت krastegar.blog.ir :
FROM CRISIS TO TRANSITION : A Comparative Study of Fundamental Transformations 1285–1404